- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
ای کــاش کـبــوتــر رهــایـت بــرســد بـا بـاد، شـمـیــم ســامــرایـت بــرســد من تـشـنــۀ گــنــبــد تــوأم یــاری کـن دسـتـم بـه ضـریـح با صـفـایت بــرسد ****************** بـا نــور ولایـتـت وضــو مــی گـیــرم در بـاغ نـمــاز رنـگ و بـو می گـیـرم هــر چــنــد دلــی ســـیــــاه دارم آقـــا بـا عـشــق تـو بــاز آبــرو مـی گــیــرم ****************** بر روی سـرم سـایـۀ رحـمت هــستی بـاران شده ای، مـایـۀ رحـمـت هـستـی در ســورۀ جــاری امـامـت پــیـداست ای گـل دهـمیــن آیـۀ رحـمـت هـسـتـی ****************** در گوش کبوتران صدایت جـاری ست در کـوچۀ آئـیـنــه صفـایت جـاری ست من زائــر مـشــهــد تــوأم بــاور کــن در سیـنه شـمیم سامـرایت جــاری ست ****************** من واژه به واژه شـاعرت خـواهم شد در آیـنـه ها مــســافــرت خــواهــم شد بـوی حـرم تو در وجــودم جـاریـست من مـطمئـنـم کـه زائـرت خـواهـم شـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
باران شدم از شـوق پـریـدن به هـوایت شـد کـفـتـر بـیگـنـبـدِ تـو، بـاز رهـایت ای صاحب آن «جامعه» پر شده از عشق! خالی است چرا این همه در جامعه جایت؟ گـفـتی:« فَـتَـحَ اللهُ بِکُـم» پنجـره وا شد گفتی: «و بِکُم یَختِم» و دل کرد هوایت کی میرسد آن «اَشرَقَتِ الارض» بنورت کی مـست شود جـامعـه از جـام دعایت هرنیمه شب از ذکر تو روشن شده عالم مَستَـنـد مــلائک همه از عـطـر عبـایت در بـزم شـراب آه! بگـو مـستِ خـدایی شــایــد متــوکــل کند ایـنگــونه رهـایت رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد تا کـاخ و ستـون هـاش بیـفـتـنـد به پایت وقـتی که امـامی و علـی هم شده نـامت پیداست که در سـامره شاهـست، گدایت «اَنـتم شُـفَـعـائی» خـبری بـود که ما را بُرد از دل شب تا سحری پشت صدایت آه از تو چه پنهان، چه بگویم فقط اکنون دسـت من و دامـان تو و لـطف خـدایت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
شـروع عـشق به نـام خـدا به نـام شـمـا من آفــریــده شــدم تا شــوم غــلام شـمـا هـزار شکـر نبـوده هــنـوز روی سـرم به غـیـر سـایـۀ لـطف عــلی الـدوام شـما کـبـوتـر دل من که نـمـی پـرد هـمـه جـا از آن زمـان که گـرفـتار شد به دام شـما بـرای آنکـه جـنـان را فـقـط نـگــاه کـند نشـسته است شب و روز روی بـام شما خوشا به حال کسی که شده در این دنیا مسیر زنــدگی اش روشن از کــلام شما شـمـا تـمـامی دار و نــدار من هـسـتـیـد تـمـام عـمـر همه اعـتـبـار من هـسـتـیـد جهـان به زیـر قـدوم تو خـار می گـردد نفـس زنـی هـمه عـالـم بـهــار می گـردد برای عرض ارادت به محضرت،خورشید به سـمـت گــنـبـد تو رهـسپـار می گـردد یکی دو شب که نه،هرشب به سامرا،مهتاب مـیـان صحـن تو مـثـل غــبـار می گـردد اگــر که تیــغ دو ابروت می کشد، جانم هــزار بــار به پــایت نــثــار مـی گــردد اگر به عشق تو مُـردم شما نخـورغصه یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد همیشه زنده بُود هـر کسی فـدای تو شد و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد دلـم بـهـانـه گـرفـتـه، بـهــانـه ات هــادی نـشـسـته ام چو گـدا پـشت خـانه ات هادی نگـاه کن به خدا آب و نـان نـمی خـواهم تــمــام حــاجـت من آستــانــه ات هــادی بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب بــرای زمــزمــۀ عـاشــقــانه ات هــادی به عرش نقل محافل بیان مـدح شماست و جـبـرئیــل بخــوانـد تــرانـه ات هــادی تو آمـدی که شـوی مـلـجـا دل مـضطر شـوم اسـیـر تو و آب و دانــه ات هــادی تو آمــدی که بــدانــم جــلال یعـنی چه! تو آمـدی که بـبـیـنــم جـمـال یعـنی چه ! بگـیـر دسـت مـرا تا به سـامــرا بـبـری بگـیر دست مـرا عــرش کـبـریا بـبـری ببین که دور و بر من غریبه بسیار است بگـیـر دسـت مــرا، یــار آشـنـا، بـبــری تو رهـنـمـای مـنـی، تا نیـامـده شـیـطان بگـیـر دسـت مـرا تا سـوی خــدا بـبـری همه یقین من این است راه حق آنجاست به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری به آن ضریـح تو سوگند می دهــم مـولا مرا تو یک شب جـمعه به کـربلا ببـری که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا "میان آن همه لشكر، حسین... وا...تنها
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
نور نامت بـرده هادی رونق مهـتاب را سوز قرآن خواندنت میگیرد از سر خواب را آسمان نزدیک نزدیک است و می بیند زمین معجــزاتی روشن از آن گـوهر نایاب را چشم می بندی، شب است و سامرا بی نور و سرد چشم را بگشای تا روشن کنی سرداب را می شناسی مردمانِ بی مروت را تو خوب دیده ای با چشم خود صد جعفر کـذاب را یا نقی سلطان مظلومم! نقی مولای صبر بعد ازین با نام تو پُـر می کنم هر قاب را بزم خفاشان مجال نام پُر نور تو نیست شیر کرنش می کند خورشید عالمتاب را!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای هدایت راه خود را یافته در کوی تو وی چراغ عقل روشن از فروغ روی تو هـادیـان خـلق را خطّ طریقت سوی تو جنّت اهل ولا هم خُـلـق تو هم خـوی تو ای محمّد را وصی ای ربّ اعلا را ولی هــادی امّت دهــم مولای ما چـارم علی پیکر توحید را روح مـطهّر کیست؟ تو شمع جـمع محـفـل آل پیـمـبر کیست؟ تو راهیان نور را هادی و رهبر کیست؟ تو دُرّ نه دریا و دریای دو گوهر کیست؟ تو آفتاب سـامـره چـشم و چـراغ مرتـضی جدّ پاک مهدی و نجل جـواد ابن الرّضا نام نیکویت علی خُلقت علی خُویت علی صدق واخلاصت علی آئینۀ رویت علی وجه نیکو،چشم وابرو،دست و بازویت علی ای ثنا خوانت محـمّـد ای ثنا گـویت علی سوّمین ابن الرّضا باب امــام عسکری کرده درچشم هدایت طلعتت روشنگری شهریاران جهان خاک سرِ کوی تـوأند خوب رویان دو عـالم عاشـق روی توأند اخـتــران آسـمـانی قـطـرۀ جـوی تـواند عـرشیان و فرشیان با هم ثنا گـوی توأند آیه های وحی در خال و خط رخسار توست حرف حرف«جامعه»ازلعل گوهربار توست جامعه موجی ست از دریای عرفان شما جامعه نوری ست از لب های خندان شما جامعه بحـری ست از انـوار قـرآن شما جامعه برقی ست از خـورشید تابان شما جامعه ما را سوی عترت هدایت میکند روح را مست مـی نـاب ولایـت میکند تو عـلـیِّ چـارم و ابن الـرّضای دوّمـی تو چــراغ انـجـمـن هـایی و مــاه انجـمی تو جمال حیِّ سبحانی به چـشم مردمی تو جـواد ابن رضـا نجـل امــام هـشتمی نجل وجه الله را در خـط و خالت یافتم چارده خـورشـید در ماه جـمـالت یافـتم گرچه قلب پاکت از زخم زبان آزرده اند گرچه روز و شب بلاها بر سرت آورده اند گرچه درحقّ تو ای مولا ستمها کرده اند گر چه با اجبار در بـزم شرابت برده اند شعر نابت خصم را دراضطراب انداخته نقش دشمن را درآن محفل به آب انداخته شعر نابی را که خواندی سر بسر هشدار بود بر سر آن بی خـبر فـریـاد آتـش بار بود هر کلامت یک نهیب از داور قهّار بود شعرنه، بر جان آن جانی، شرارِ ناربود آن ستمگر را ز گفتار تو حالی داد دست کرد اظهار ندامت جام را درهم شکست ایّها الهـادی النّقی یابن النُّجـوم الزّاهره اخـتر بـرج شـرف یابن البـدورِ البـاهـره جـدِّ پاک مـهـدی و نجــل بتـول طاهره پر زند مـرغ دلم هر شب به سوی سـامره هر که بودم هر که هستم هست و بودم خاک توست سینۀ من سامره، قلبم حریم پاک توست ای تـمـام آفـرینش یکـدم از عـمر کمت زنـده جان پیـکـر توحـید از فـیض دمت شمع جمع عالـمی، پروانه جان عالمت آبروی صورت خـورشید خاک مقـدمت ای ولیِّ حقّ! تو سرمست ولایت کن مرا هادی عالم به سوی خود هدایت کن مرا کیـسـتـم من خـاک زوّار امــام هــادیـم هر که هـسـتم عـبــد دربـار امـام هــادیم بـوتـۀ خـاری بـه گـلــزار امـام هــادیـم سـائــلی بـر گـرد دیــوار امـــام هــادیـم روز اوّل سـاکن این بـوستـانم کـرده اند از کرامت«میثم» این خـاندانم کرده اند
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
خوش آن دل كز ازل دارد؛ولاى حضرت هادى خوش آن سركو بساید رخ،به پاى حضرت هادى بجو از حق ولایش را همى جود و عطایش را صفا دِه گنج دل را؛ از صفاى حضرت هادى
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
اى مـاه، مـسـتـنـیـر ز نـور لـقـاى تـو خورشید كسب فیض كند از ضیاى تو اى خاص و عام از كرمت برده صبح و شام پیوسته فیض از سر خـوان عطاى تو اى جـبـریـیـل مـیـر ملـك پـیك انـبـیاء خـدمـت گـذار بـر در دولتسـراى تو اى عاشر الائمه عـلى الـنقى كه هست چـشم امید خـلـق به مـهـر و وفاى تو اى پور پاك معـنى جود و كرم جـواد حـاتـم هـزار بـار خـجـل از ثـنـاى تو اى مظهر جـلال و جـمال خـداى فرد شد طـوطیاى چـشم ملـك خاك پاى تو در هر دو كون خرم و شاد است و رستگار در دل هر آن كه داشت فروغ ولاى تو خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن در دهر هر كه زیست به تحت لواى تو تا مـدفـن شـریف تو شد سُـرّ من رأى جان بخش و غم زداى شده از صفاى تو زد طعنه بر بهشت برین هر كسى كه دید آن گـنـبـد منور و صحـن و سراى تو اى هــادى هـدایـت دیـن مـبـیــن حـق اى آن كه مدح خوان تو باشد خداى تو "علامه" با بضاعت فكرش كجا سزد انـشـا كـنـد چـكـامـۀ مـدح و ثـنـاى تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
رود از راز و نیـاز تو حکـایت میکرد نـور را عـمـق نگـاه تو هـدایت میکرد ماه اگر؛ ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید صورت ماهِ تو را داشت زیارت میکرد دهمین بار هـو الحـق متـجـلّی شده بـود چـارمـین بار عـلـی بود امـامت میکرد درد را نـسـخۀ خال تو شـفـا میبخـشید عاشـقـان را دل نـرم تو شفاعت میکرد و بِکُم عَـلَّمَنا الله تو میخـواندی و...آه! آه از این شهر که بی قبله عبادت میکرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
بـال كـسـی به اوج هـوايت نـمی رسد حـتـی ملك به گـرد دعـايت نمی رسد دسـتـان آسـمـان به بـلــنـدای آسـمـان بر خـاك ريـشه های عـبايت نمی رسد آقـا بـدون نـور تـو حـتی فـرشتـه هم گـمراه می شـود؛ به هـدايت نـمی رسد تو چـهارمـيـن عــلی سـريـر ولايـتی درك زمـين به فـهـم ولايت نـمی رسد فخر گدايی سركويت همين بس است صـد پـادشـاه هم به گـدايت نـمی رسد ما را غـلام حضرت هادی نوشته اند دیـوانگـان غــیــر ارادی نـوشـته انـد وقتی قرار شد که كمی سـروری كنم بـايد هـميـشه پـای شـمـا نـوكری كنم روی زمين كه رد و نشان از شما كم است بايـد نــظـر به نـقـطـۀ بـالاتـری كنـم وقتی قـرار شد به تو نزديك تـر شوم بايد كه الـتـمـاس به چــشـم تـری كنم بـار رسـالـت غــم تو روی دوش من پس ميتوان به عشق تو پيغمبری كنم با اين گـدايی سـر کـوی تو بی گـمان بـايد به كـل عـالـمـيـان سـروری كنم چون دل ميان زلف كسي ساده گم شدم شــكــر خـدا اسـيــر امـام دهــم شـدم
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
بالاتر از این هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده نوازی و عطایی که تـو داری آقای جهان است گدایی که تـو داری ما خـاک بخـیـلـیم و شما ابـر سخـایـی محـبـوب شده از کـرمت شغـل گـدایی چون جامه که بر قـامت زیبــا بنـشیند مـهـر تـو به دلـهـای مـصـفّـا بنـشیـند هر کس به دلـش مـهـر تو آقـا بنـشـیند مهـرش به دل حضرت زهـرا بنشیند لطف خود زهراست که ما اهل یقـینیم آن روز دعا کرده که امـروز چـنـینیم تـو آیــنــه داری و کـلام تو گهـر بـار در وصف تو ماندند چه گفتار و چه اشعار حـقا که زلالی و نجـیـبی و نـسب دار بـر شـیـر نـدارد اثـری زوزۀ کـفـتار در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد با آل عـلـی هر که در افـتـاد ور افـتاد بیـراهـه نـرفـتیـم اگر هـادی ما اوست ذکــر ولی الله همان جلـوۀ یا هوست چون شیشه عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته ما نیست به جز مرحمت دوست الـعــبـدُ و مـا فـی یــده کـان لـــمــولاه از برکت خورشید کند جلوه گری ماه تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیۀ تطهیر کتاب است تو عشق مدامی ودمت مستی ناب است جـای ولی الله کجا بزم شراب است؟ یک آیه بخوان آتش کـفـرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد گفتند شـراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجـلس بغداد سـوی شام بلا رفت لب پاره شد و نـالۀ زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت شد مجـلس اغــیـار همان بـزم خـرابه سـوزد دل ما از غـم کـلـثـوم و ربـابه
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
کـیستم من شاهـکار ملک ذات کبـریایم دهمین مسند نـشین از بعد ختم الانـبیایم گوهرى ارزنده از گـنجینـۀ جود جوادم نهمیـن فـرزند دلـبـنـد عـلـى مـرتضـایم مصرعى از شعر ناب عصمت کبراى حقم هشتمین پروردۀ ایمـان و صبر مجـتبایم پـاسدار پرچـم پُر افـتخـار حـق پـرستى هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم در عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم ششمین زینت فزا از بهرمحراب دعایم در نایـابـى ز بحـر دانش بحـراالعلـومم پنجـمـین گـنجـیـنۀ اسـرار کل مـاسـوایم صادق آل نبـى را وارث فـقه و اصولم چـارمین استـاد دانـشگـاه تکــوین ولایم وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى سـومین نـور دل آن پیـشـواى مـقـتـدایم محور چرخ زمانم، حجت روى زمیـنم دومین گل ازگلستان على موسى الرضایم در مسـیر حـق پـرستى بعد آباء گـرامم اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم زانکه همنام عـلى معنىِ، هاى هل اتایم آیـۀ تطـهـیر را مصداق و از امر الهى آیـه اى از شـاخـصـار نـصِنـون انّـمـایـم غم مخور ژولیده فردا پاى میزان عدالت شافعت در نزد حق هنگام پاداشو جزایم
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
یادتان هست نوشتم که دعا می خـواندم داشتم کـنج حـرم جامعه را می خواندم ازکلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محـکـمات کــلـمات تو مسـلـمـانم کرد کلماتی که همه بـال و پر پـرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحهً غـار حـراست خط به خط جامعه آئینۀ قـرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیّر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است هـمـۀ عــمــر دمـادم نـسـرودیـم از تـو قدر درکِ خـودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عــرق شـرم بـه پـیـشـانـی دفـتـر دارم شعـرهایم هـمه پـژمرد و نگـفـتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل مـا کی به تـو ایـمـان فـراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفـتـه رفـته نکند جـعـفـر کـذاب شویم تا تو را گـم نکـنم بین کویـر ای بـاران دست خـالـیِ مرا نیـز بگـیر ای باران من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کـلماتم کـلـمـاتـی ست حـقـیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیـم تو را دیر به دیر ای باران نـام تو در دل ما بود و هـدایت نـشدیـم مهربـانی کن و نادیده بگیـر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حـضرت دریـا ! دل ما را دریاب ما یتـیـمـیم و اسیریم و فقـیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش خـیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سـیر ای باران
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
آئـیـنـۀ چـشــم می کـنـدم سیـر حـالـتان حـیــرانـم از روایت فـعــل مـحـالـتـان مـظـلـومی آن قـدر که نـدارنـد اتـفـاق حـتی مـورخـان به سـر سنّ و سالـتان از میـوه های عـلم شما سـیر می شـویم حـتی اگـر به ما بـرسـد سـیب کـالـتان نفـریـن به ما اگـر به تـمـنـای روشنی بـیـرون بـیـاوریم سـر از زیـر بالـتـان ابن الرضای دومی و سجـده می کـنـیم بـر آفــتـــاب مـشــرقــی بـی زوالـتـان هرکس که سائل کرمت شد کـریـم شد کوچک شد آن که پیش تو، عبدالعظیم شد احـسـان خـانـــواده تـان از قــدیـم بـود آنــقـدر روی بـام شــمـا یـاکـریـم بـود راه تو را نـیـاز به خـدمـتگـذار نیست پـرده نـگـاه دار سـرایت نــســیـم بـود ای آسمان چه شد که شدی همنشین خاک وقـتـی خـدای عــز و جـلت نـدیـم بود ای آنکه چـو بـدستی بـازی کـودکـیت مثـل عـصـای معـجـزه هـای کـلـیم بود بــیــراهــه بـود راه، بــدون هـدایـتـت تنـهـا صراط نـور شـما مـستـقـیـم بود نام تو جـلـوه ای ست از اسـمـا پـنج تن هم گـشته ای امـام عـلـی، هم ابالحـسن وقـتش شده که بـاز به سجاده رو کنید وقتش رسیده با خودتان گفت وگو کنید وقتش رسیده است که در چـنتۀ قنوت کـار شــفـاعـت هـمه را باز رو کـنـید بـایـد حــصــیـر ســادۀ بی آبــروی را جــا زیــر پـای داده و بـا آبـرو کـنـیـد گـیـرم که آب ســرد نـیـاورد خـادمـت بـاید به آب گـرم بـهـشتی وضـو کـنید باید که باز زخـم و جراحات شیعه را با دست مـرحمـتگر مرهـم، رفـو کنید امشب دوباره سمت خـدا ساده میروید از جـــادۀ حـصـیـریِ سـجـاده میروید آقا از اینکه اینـهـمه تنها شدی ببـخش از اینکـه خرج مردم دنیا شدی ببخش مـظـلومی مقام تو تقصیر دشمن است امـا غـریب بـین احــبّـا شـدی بـبـخـش تا قبل از این برای تو کاری نکرده ایم مظلـوم بـی وفــا شدن ما شـدی ببخش تقـصیر ماست حرمتتان را شکسته اند زخـمـی بی تـفـاوتـی ما شـدی ببخـش حالا بـرای پـر زدنت گــریه می کـنـیم هی در ازای پرزدنت گـریه می کـنـیم
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
گرفته جان نفسم در ثناى حضرت هادى دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هـادى صفا و مروه كجا و حريم يوسف زهـرا صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى
: امتیاز
|
مدح امام هادی علیهالسلام
فـتاده مرغ دلـم ز آشیان در این وادی كه هـر كجـا رود افـتـد به دام صیادی به دانـهای دُّر یـكـدانه میدهـد بـربـاد نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نـغـمـه سـرایی نه طـبع وقّادی
: امتیاز
|